شش سال پس از ماجرای زندان گوانتانامو، «هارولد لی» و «کومار پاتل»،در تعطیلات با یکدیگر بر سر هدیه پدر هارولد که یک درخت کریسمس طلایی است دعوا میکنند…
هارولد و کومار یک روز صبح مثل همیشه صبحانه ی خود را به اتفاق خوردند و یک روز معمولی دیگر را شروع کردند. هارولد تصمیم خود را برای ازدواج با معشوقه اش گرفته و برای انجام این کار باید به آمستردام سفر کن…