«عيساي ناصري» (دافو) نجاري سخت کوش است. درد و رنج انسان ها و يوغ اسارتي که بر گردن آنان است، او را بر مي انگيزد تا خانه و خانواده اش را ترک کند و چشم بر شادي هاي کوچک و بزرگ ببندد و رسالت الهي خود را…
جايي ميان کارولايناي شمالي و جنوبي. «سيلر ريپلي» (کيج) جلوي چشم هاي محبوبه اش، «لولا» (درن)، مردي را که با چاقو به او حمله کرده، مي کشد و به زندان مي افتد. اما بيست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد مي…
بخش اول فیلم در مورد مردی است که پس از جدایی از رئیس قدرتمندش به دنبال کنترل سرنوشت خود میگردد.بخش دوم مردی را به تصویر میکشد که با شک و تردید همسرش را که پس از گزارش مفقودی بازگشته، به عنوان یک فرد…