یک شب که متین از نوشته های خود ناامید شده بود، به یک بار می رود و در آنجا با دختری به نام دویوگو آشنا می شود. پس از اینکه شب را در کنار یکدیگر سپری می کنند، دویوگو قبل از اینکه متین بیدار شود آنجا را…