“آرون کلاریج” هنگام همراهی همسرش “مارتی” در واگنی به سمت غرب، از دنیا می رود. او که خود را تنها و بی کس می بیند با اکراه می پذیرد با “کلارک دیویس” ازدواج کرده تا با کمک او دخترش “میسی” را بزرگ کند و…..
یک زن جوان بعد از اینکه برای ۲۷ مرتبه ساقدوش عروس بوده است مجبور است در عروسی خواهرش با مردی که او به شدت و پنهانی به او علاقمند است همین نقش را برعهده بگیرد.