اما، دختر لانا، از لندن بازمیگردد و خبر میدهد که ماه آینده ازدواج میکند. اوضاع زمانی پیچیدهتر میشود که لانا متوجه میشود مردی که قلب اما را ربوده، پسر همان مردی است که سالها پیش قلب او را شکسته…
جونتانگ یوان برای نزدیک شدن به ژو ژو که مدت ها عاشقش بود به دانشگاه مینسونگ درخواست داد. پس از ثبت نام در مدرسه، او با شیا لی، یک بت سابق که مدرسه را رها کرده بود، ملاقات می کند.
این داستان عاشقانه، به نقش موسیقی در زنده نگه داشتن خاطرات و قدرت آن در تحت تاثیر قرار دادن عمیق ما میپردازد. موسیقی میتواند ما را به مکانها و زمانهای گذشته ببرد و احساسات قوی را در ما برانگیزد.